طبق روال همیشه مدرسه مسابقات نردبان آسمانی را برگزار میکرد پسرم ازمن خواست تا دراین جشن شرکت کنم .مسابقه نردبان آسمانی هدفش انس بچه ها با قرآن هست که موضوعات مختلفی داره مثل اذان ،سوره های قرآن، صوت ،حفظ،ومداحی.که بچه ها گروهبندی میشن وباهم درمسابقه شرکت میکنن درواقع تشویق کارگروهیم هست.

روز مسابقه شد ومن به مدرسه رفتم بچه ها حلقه تشکیل داده بودن وگروه گروه برای هرمورد امتیاز میگرفتن یکی ازمراحل مسابقه حدس زدن رمز جدول بود که هر چه مراحل جلوتر میرفت خانه های آن مشخص میشد وتقریبا ازوسطهای مسابقه میشد رمز راحدس بزنی مادرها همه رمز رافهمیده بودن لحظات حساس پایان مسابقه بود وبچه ها به دهان مادراشون خیره شده بودن تا رمز جدول را بهشون بگن پسرم مدام به لبهای من نگاه میکرد ومیگفت مامان چرا هیچی نمیگی !!!!!ومن میگفتم :به جدول نگاه کن تومیتونی حدس بزنی فقط ۸ حرفش مونده. ولی هیجان زیاد تمرکز را ازبچه ها گرفته بود که ناگهان صحنه ای را دیدم که برق از چشمام پریدsurprise مادر یکی از بچه ها رمز رابه پسرش گفت اونم نوشت وداد به مربی قرآن.مادهای دیگه هم دیدن وخیلی ازاین حرکت ناراحت شدن مسابقه تمام شد گویا مربی قران هم متوجه موضوع شده بود پسرمن وچندتاازهمگروهیهاش به شدت گریه میکردن چون امتیازشون بالا بود پسرم ازدستم ناراحت بود ومیگفت چرا نگفتی تونمیخوای من ببرم ومن فقط بغلش کردم ومیگفتم خدامیبینه توبرنده ای هم اینجا هم پیش خدا شک نکنsmiley داشتم دلداریش میدادم که مربی قرآن گفت امتیازها ونتایج مسابقه امروز اعلام نمیشه فردا اعلام میکنم

فردا شد وپسرم باخوشحالی به خونه واومدوگفت مامان خدامیبینه گروه ما برنده شد گفتم بگو ببینم چی شد گفت امتیاز جدول را معلممون حساب نکرد گفت تقلب شده واین مرحله را حذف میکنیماون گروهی که تقلب کرده بودن آخر شدن.

یه وقتایی توهیجانات زندگی یادمون میره که خدامیبینه وتو اون لحظه حواسمون به چشمهایی که دارن ماراتماشا میکننه به آبرومون به حرف مردم بهدنبال تایید همه هستیم جز اونی که نظرشازهمه نظرها مهم تره واگراون چیزی را تایید کنه دیگه نظرهیچ کس وهیچ چیز مهم نیست

این درس را باید خدا به پسرم میداد اون هم درحساس ترین لحظه ی زندگی.خدایاازت ممنونم که با این کارت هم خودت را ثابت کردی هم مادری که به خاطر رضای تو خواسته پسرش را پاسخ نداد.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها