میخواستم برم دکتر خیلی هم عجله داشتم

رفتم سرکیف دفترچه ها ،اما دفترچه ام نبود!!!!

یعنی کجامیتونه باشه ؟عجیبه

دوباره گشتم این طرف اون طرف نه نیست انگار.

واقعا گم شده بود

کمی اعصابم خط خطی شد 

حالا چی کارکنم ؟

رفتم سراغ بقیه کشوها .

ولی اونجاهم نبود

نبود که نبود ازگشتن خسته شدم نشستم روصندلی 

باخودم گفتم چیه؟حالا یه دفترچه بیمه مگه چه ارزشی داره؟ نباشه، پاشو دکترتا برو.

فرقش یه کم هزینه بیشتر دادنه .وقتت مهم تره ،اعصابت مهم تره.

رفتم توحالو هوای خودم که ببینم چی شد که اینقدر به هم ریختم 

رسیدم به اینجا که دفترچه بیمم نبود ومن بهش احتیاج داشتم چقدردنبالش گشتم تا پیدا بشه واز پیدانشدنش ناراحت شدم

چرا؟

چون فهمیده بودم که داشتنش چقدر مهمه ووقتی نباشه روحمبه هم میریزه جسمم هم درمان نمیشه.

اینکه دفترچه بیمه بود که آخرم پیداشد توماشین گذاشته بودمش

اما اگه مطب دکتررا پیدا نمیکردم چقدرحالم گرفته میشد.

اگه مطبشا پیدا میکردما دکترنبود چقدربیشتربیشترحالم گرفته میشد.

واگه دکتربودا منو پذیرش نمیکرد چقدرحالم گرفته تر میشد

الان ناراحتم اما نه برای هیچکدوم ازاین چیزایی که گفتم

ناراحتم که خیلی وقته مریضم وحواسم نیست که یه سری به دکترم بزنم

دکتری که هرروز به من سر میزنه حالما میپرسه کلی دارو برام میاره اما من میگم مریض نیستم وبه زندگیم ادامه میدم

حالا دیگه اینقدرمریض شدم که دکترما گم کردم وحاضرنیستم به اندازه دفترچه بیمه گم شدم دنبالش بگردم

چرا؟

چون نفهمیدم که دوای مریضیم خودشه، وجودشه ،حضورشه

دلم برات تنگه طبیب دوار

من اعتراف میکنم که مریضم برگرد

درمان من تویی امام زمانم ،پزشک ومتخصص روح وروانم

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها